سلام
خیلی وقته چیزی ننوشتم اول اجازه بدید عید که تموم شد سال نو رو خدمت همتون تبریک عرض کنم اول از همه امیدوارم یوسف گم گشته باز آید به کنعان دوم سلامتی و طول عمر رهبر معظم انقلاب سوم توفیق هر چه بیشتر خدمتگزاران واقعی چهارم رسوائی بیشتر خائنین و در نهایت سالی که هیچ کدوم از من و شماها شرمنده ای آقا امام زمان نشویم . و یه آرزوی خیلی کوچیک اندازه ای خودم : خدایا یه روزی بیاد که عید همه انسانها باشه
نویسنده: کمال خادمی |
دوشنبه 86 فروردین 20 ساعت 11:50 صبح
|
|
نظرات دیگران نظر
|
نویسنده: کمال خادمی |
دوشنبه 86 فروردین 20 ساعت 11:50 صبح
|
|
نظرات دیگران نظر
|
اول از هم بگم هلول ماه مبارک روضان رو خدمت هم شما تبریک می گم و امیدوارم نماز و روزه همه شما مورد قبول و رضایت حق قرار بگیره . و انشاءالله آخرین رمضانی باشه که بودن فرزند عزیز فاطمه اون دلبر یکتای آفرینش نماز عیدش رو می خونیم .
نمی دونم از ماه رمضان چی بنویسم هم خوشحالم از اینکه مهمون خدا هستم و هم ناراحت از اینکه یه گناهکار بیش نیستم . از یه طرف خوشحالم که می تونم برای تعجیل در فرج مولا دعا کنم از طرف دیگه ناراحتم به دلیل ?? رمضان که سالروز شهادت پدرش حضرت امیر المومنین است . و باز هم هزاران نگرانی بیشتر که بی او چه بر سر این انسان خواهد آمد . علی کسی باید گفت به حق جز خدایش و رسولش و همسرش و فرزندان معصومش کسی او را آنگونه که شایسته بود نشناخت و تا جهان باقی است نخواهد شناخت . علی رازی که بر سینه عالم ناگشودنی و بی پاسخ خواهد ماند تا در روز محشر مردم جهان بیابند که علی ...
نویسنده: کمال خادمی |
جمعه 85 آبان 19 ساعت 11:54 صبح
|
|
نظرات دیگران نظر
|
امروز چند روزی که از یتیم شدن انسانیت می گذره
این چند روزه رو زیاد فکر کردم که چرا؟ چرا؟ خدیر خم چا ؟ سقیفه بنی ساعده چرا؟ شهادت زهرا چرا؟سکوت علی چرا؟ ?? سال اسخوان در گلو چرا؟ ?? رمضان چرا؟ شهادت علی چرا؟ تنها ماندن حسن چرا؟صلح چرا؟قیام حسین چرا؟ شهادتش چرا؟ اسارت زینب و دیگر همسفرانش چرا؟ دعاهای زین العابدین چرا؟ علم باقر چرا؟فقه صادق چرا ؟ چرا؟ چرا؟ و چرا؟ غیبت و چرا از طرف دیگر وعده ظهور اینها سوالهائی که ذهنم رو مشغول کرده هر کی میتونه جوابش رو تو قسمت نظرات بنویسه تا من هم بگم بخ چه نتیجه ای رسیدم
نویسنده: کمال خادمی |
جمعه 85 آبان 19 ساعت 11:54 صبح
|
|
نظرات دیگران نظر
|
امروز ?? رمضان
امروز سحر تمام ابنائ بشر یتیم شدند امروز روز به ثمر نشستن حقه های شیطانه امروز همه دنیا غمگینه امروز همه عالم پریشانه امروز علی مسافر امروز فاطمه چشم به راه
امروز فاطمه بهشت رو آب پاشی کرده امروز محمد باز هم می گه خدایا امت من رو ببخش اونا گمراهند هدایتشون کن امروز من دیوانه ام امروز روز ماتم من و همه اس امروز باز هم مصیبت زینب تازه می شه امروز باز هم باید یک بار دیگر زینب صبرش رو به عالم ثابت کنه امروز همه باید بدونند اگه قدر علی رو ندونند به معاویه گرفتار خواهند شد امروز باید همه بدوند خدا تظمینی نداده اگه امت بد شدند حاکمی لایق خودشون رو بهشون سوار نکنه و وای به حال ما اگه بودنیم علی چی کشید و کوتاهی کنیم اگه بدونیم چرا کشته شد و خودمون رو به کری بزنیم هنوز بدونیم اگه خودش می ره ولی خداش هست هنوز بدونیم راهش سیرتش و مرامش و صورتش تا به ابد روشنی بخش راه ماست هنوز بدونیم تنها راه رسیدن به خدا همون راهی که علی رفت و لاغیر هنوز بدونیم
نویسنده: کمال خادمی |
جمعه 85 آبان 19 ساعت 11:54 صبح
|
|
نظرات دیگران نظر
|
چند روز پیش جوانان والیبال برای کشور باز هم افتخار آفریدند. آدم حال می کنه این بچه های بی غل و غش والیبال و تکواندو رو می بینه نه از پول آنچنانی خبری هست و نه از شهرت . ولی برعکس فوتبالیست ها که همیشه گند می زنند مگر اینکه خدا دلش ه حال این مردم بسوزه تا یه بردی رو نسیب فوتبالیستامون بکنه . ولی تو والیبال اینجوری نیست . اینها هم بی پوال جامعه ورزشند .
نویسنده: کمال خادمی |
چهارشنبه 85 مهر 5 ساعت 5:19 عصر
|
|
نظرات دیگران نظر
|
یه شعر دیگه از اشعار خودم نظر یادتون نره بیشتر عرض حالی است خدمت نبی اکرم (ص) و درد دلی با ایشان
یا محمد(ص) اینک مسلمانان درو غین راببین بر قلبهاشان خدایان دروغین را ببین هر کسی از بهر خود خدائی ساخته بهر وصل خدایش رهی پرداخته خدای آن یکی نا مش لیلا بود این یکی بهر شیاطن شیدا بود خدای آن یکی میز و صندلی ست این یکی را حساب بانکی اش ولی ست آن یکی سجده بر ریاست می کند این یکی در رکوعش هم سیاست می کند آن یکی بر سینه سنگ مدرک می زند این یکی بر قرآن هم مهر شک می زند این خدایان را کی خدائی لایق است تا به کی بین خدایت این هوس ها عایق است قرآن را بر سر نیزها پرپر می کنند از خون عاشقان برگ برگش را تر می کنند تفسیر آیاتش را تاویل راءی خویش می کنند گر بخواهند آیاتش را کم یا که بیش می کنند قرآنت را بر لب تاقچه ها بنهاده اند چون مترسک بر سر باغچه ها بنهاده اند تا کشت دنیاشان ایمن شود مهیای برداشت اهریمن شود وقت مرگ از قرآنت یادی کنند بر سر مرده ها با قرآنت فریادی کنند انا لله و انا الیه الراجعون این شکم ها پر زخون است پر زخون است پر زخون امتت بعد تو شق القمرها می کند با علی در رکوعش اتمام دعوا می کند پاره ات را در کوچه ها سیلی زنند کین خیبر را بر رخ نیلی زنند بهر سبط اکبر هر چه من نالم که است در بیوفئی یاران مشهور عالم است سبط اصغر را در کربلا سر می زنند کنون هم با گناهان نیش به پیکر می زنند هر طرف را بنگری افتاده قرآن پاره ای ترسم بر حجت (عج) هم کنند فکر چاره ای نقش عترتت در جامعه وارون شده بر خاک دنیامان نقششان بارون شده تا نبارند امت را نیست غمی ندارند بهرشان ارزش درهمی به درد های این یکی درمانند و دوا بهر آن یکی قرض ها را می کنند ادا به باغ این یکی به گلکاری می روند ز بهر آن یکی به خواستگاری می روند به گناه این یکی شفیع روز محشرند به جان آن یکی چون سپر بر پیکرند این نقش ها کی شایسته آل علی است آن علی کو عاشقان را عشق و ولی است ای (صبح) بعد مرگت از خدا شاید نبینی هیچ کار چون خدایان دنیایت بیشمار است بیشمار است بیشمار
نویسنده: کمال خادمی |
چهارشنبه 85 مهر 5 ساعت 5:19 عصر
|
|
نظرات دیگران نظر
|
شنبه ?? شهریور مصادف بود با پخش آخرین قسمت سریال پر بیننده نرگس که از حق نگدریم سریال در خور توجه ای بود . ولی پایان آن زیاد به حقیقت نزدیکی نداشت ؟ چرا ؟ این سنت خداوند نیست که تمام کسانی را که راه خطا می روند در این دنیا به سزای اعمالش برساند و او را نادم پشیمان کند . چه بسارند مردمانی که هر روز بدتر از دیروز گناه می کنند و خدا حتی خم هم به ابرو نمی آورد . چه بسیارند کسانی که با وجود اسرار بر گناه توفیقات زندگی مادیشان هر روز بیشتر می شوند . راستی اگر خدا می خواست در این دنیا سزای کار افراد را به انها بچشاند گمان نمی کنم دنیا تا به کنون دوام داشت . اگر خدا می خواست هر بدی را با سر به زمین بزند که دیگر خدا نام نمی گرفت . او خداست با سنتهای خاص خودش . شوکت در این داستان نمونه ای از بهترین سنت های خداوند بود که در این دنیا سرش به سنگ بود و چه بسیارند شوکت هائی که خدا روز به روز بر بازارشان می افزاید و خود نمیدانند . ولی وای به روزی که بمیرند که ...
نویسنده: کمال خادمی |
چهارشنبه 85 مهر 5 ساعت 5:19 عصر
|
|
نظرات دیگران نظر
|
نویسنده: کمال خادمی |
چهارشنبه 85 مهر 5 ساعت 5:19 عصر
|
|
نظرات دیگران نظر
|
نویسنده: کمال خادمی |
چهارشنبه 85 مهر 5 ساعت 5:19 عصر
|
|
نظرات دیگران نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|