سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فراموش شدگان - خمار بوی یارم تا بیاید پور یار
در نبودِ برادرتان، به بهترین شکلی که دوستدارید در نبودتان از شما یاد کند، از او یاد کنید . [امام صادق علیه السلام]

دیشب فیلم ارتفاع پست ساخته ابراهیم حاتمی کیا را دیدم . اصلا نمی خوام به نقد فیلم بپردازم که آب در هاونگ کوبیدن است . ولی یه دردی چند ماهیه رو دلم نشسته که می خاوم اون رو بنویسم .

بعد از ? سال دفاع مقدس و وقتی که آبها از آسیاب وایستاد و دیگه نخود نخود هر که به خانه خود شد . خیلی از این فیلم سازها و کارگردانها و نویسنده ها از ینگه دنیا هائی که توش قایم شده بودند اومدند بیرون . بعد گفتند ما چیکار کنیم ؟ بیایم یه فیلم هائی برسیم که تو اونها بعضی اتفاغ ها می افته و بعضی افراد جور  و ناجور هستند . گفتند که این افراد جور و ناجور رو ولش کنیم و بچسبیم به جونها که اونها هم تعداشون بیشتر و هم دردشون به درد ما اهل سینما نماها نزدیکتره . بعد رفتند و رفتند و گشتند یه سری جون رو هم پیدا کردند که خیلی داغ به دل بودند از دست این دولتی ها و دولتی نما ها دلشون خون بود و خون . یکی شون با دوست دخترش می خواست فرار کنه .یکی شون به خواستگاری پسر ها می رفت تا شوهر پیدا کنه . یکی شون نون شب نداشت . یکی شون باباش مریض بود و مامانش بدبختی می کشید و یکی شون می خواست بره خارج پیش پدر و مادرش و برای خروج اجازه نامه شوهر رو می خواست و یکی شون تو بدبختی بین چند نامرد مثل باباش و شوهرش گیر کرده بود . یکیشون رو تو پارتی گرفته بودند و یکیشون عاشق یه زن شوهر دار شده بود . خلاصه جوون زیاد بود تو این مملکت که هر کدوم دغدغه خاص خودشون رو داشتند . 

برای هر کدوم از اینها فیلمهائی ساخته شد تا هم یه پولی به جیب سازندگان بره و هم این جوونها دلشون خوش باشه . ولی تو سینمای بعد از انقلاب جونهائی از این مملکت به طور کامل به فراموشی سپرده شدند  که انگار اصلا از همون اول وجود نداشتند جوونهائی که خیلی ها شون حتی به نان شب هم محتاج بودند و دم نزدند . خیلی هاشون حناهای تهمت و سرخی انواع و اقسام فحش ها رو به خصوص بعد از ?خرداد به جون خریدند در حالی که به هیچ نهاد و سازمانی وابستگی نداشتند بجز انقلاب و راهبراش .به جز اهداف و دغدغه های اون دغدغه و اهدافی دیگری نداشتند و چه خون جگر ها خوردند تا این انقلاب به دست نا اهلان نیافتد و ... ولی به چشم هیچ فیلم سازی نیومدند ،ولی هیچ فیلم سازی در صدد معرفی و شنا ساندن دغدغه این جوونها نبود و نخواهد بود . چرا ؟

جونهائی که هم ریش داشتند و هم نداشتند و لی عقده ای نبودند تا عقده شون رو سر بعضی ها خالی کنند . جوونهائی که هم رانت خواری و اختلاص بعضی آقازاده نماها دلشون رو خون می کرد و هم دین فروشی بعضی از این روشنفکر نماها . ولی اصلا کسی برای اونها فیلم نمی ساخت . اصلا کسی برای اونها دغدغه نداشت نمی دونم چرا ؟ چرا؟

چرا؟

چرا؟

و لی این جوونها دلشون رو به آقاشون خوش کردند و می کنند .

اینان فراموش شدگانند و چه فراموش شدگانی و چه زمان به یاد خواهند آمد .  آن هم چه زمانی

 



 
نویسنده: کمال خادمی |  چهارشنبه 85 مهر 5  ساعت 5:19 عصر 

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نفاق
[عناوین آرشیوشده]