سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کمال خادمی - خمار بوی یارم تا بیاید پور یار
خداوند به ابراهیم علیه السلام وحی کرد : ای ابراهیم! من دانایم و هر دانایی را دوست دارم . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
    داغدار
امروز ?? رمضان

امروز سحر تمام ابنائ بشر یتیم شدند

امروز روز به ثمر نشستن حقه های شیطانه

امروز همه دنیا غمگینه

امروز همه عالم پریشانه

امروز علی مسافر

امروز فاطمه چشم به راه

صراط مستقیم 

امروز فاطمه بهشت رو آب پاشی کرده

علی

علی

امروز محمد باز هم می گه خدایا امت من رو ببخش اونا گمراهند هدایتشون کن

امروز من دیوانه ام

امروز روز ماتم من و همه اس

امروز باز هم مصیبت زینب تازه می شه

امروز باز هم باید یک بار دیگر زینب صبرش رو به عالم ثابت کنه

امروز همه باید بدونند اگه قدر علی رو ندونند به معاویه گرفتار خواهند شد

امروز باید همه بدوند خدا تظمینی نداده اگه امت بد شدند حاکمی لایق خودشون رو بهشون سوار نکنه و

وای به حال ما اگه بودنیم علی چی کشید و کوتاهی کنیم

اگه بدونیم چرا کشته شد و خودمون رو به کری بزنیم

 هنوز بدونیم اگه خودش می ره ولی خداش هست

هنوز بدونیم راهش سیرتش و مرامش و صورتش تا به ابد روشنی بخش راه ماست 

هنوز بدونیم تنها راه رسیدن به خدا همون راهی که علی رفت و لاغیر

هنوز بدونیم

 



 
نویسنده: کمال خادمی |  جمعه 85 آبان 19  ساعت 11:54 صبح 
به مناسبت تولد امام زمان (عج) این شعر هم از کار های خودمه

گو بیاید قاتل مادر را رسوا کند ، گو بیاید                      

                                                           گو بیاید شوری در دل لبلا کند ، گو بیاید

گو بیاید بر فرق حیدر مرحم نهد، گو بیاید

                                                        گو بیاید تا چشمان زینب را بر هم نهد ،گو بیاید

گو بیاید تا چشم یتیمان علی را خوابی برد ،گو بیاید

                                                        گو بیاید بهر مساکینش نانی و آبی برد ،گو بیاید

گو بیاید رقیه ها در بر گیرد گو بیاید           

                                                        گو بیاید سقائی از سر گیرد ،گو بیاید

گو بیاید امت تشنه مهر و رحمتند ،گو بیاید

                                                       گو بیاید گم کرده راه و گم کرده عترتند ،گو بیاید

گو بیاید عترت مهجور از امتند ،گو بیاید

                                                      گو بیاید ملائک هم از کار امت در حیرتند ،گو بیاید

گو بیاید کار خاتم را خاتم کند ،گو بیاید

                                                      گو بیاید تا خاک آدم را آدم کند ،گو بیاید

گو بیاید بتخانه ها ویران کند ،گو بیاید

                                                    گو بیایدادمی عبدالرحمن کند ،گو بیاید

گو بیاید تفسیری تازه از قرآن کند ،گو بیاید

                                                     گوبیاید هر آنچه آن نشد آن کند گو بیاید

گو بیاید از کعبه رو نمائی کند ،گو بیاید

                                                    گو بیاید تا خاک را هم خدائی کند ،گو بیاید

گو بیاید کل یوما عاشوراست هنوز ،گو بیاید

                                                    گو بیاید خیمه های دینمان در دود و سوز ،گو بیاید

گو بیاید نفخت فیه روحی بی معنا شده ،گو بیاید

                                                    گو بیاید انسانیت پر خوری معنا شده ،گو بیاید

گو بیاید دلهامان تنگ عدل علی ست ،گو بیاید

                                                    گو بیاید در او نور احمد منجلی ست ،گو بیاید

گو بیاید ندای انا المهدی را سر دهد ،گو بیاید

                                                     گو بیاید تا (صبح )در راهش سر دهد ،گو بیاید

 



 
نویسنده: کمال خادمی |  چهارشنبه 85 مهر 5  ساعت 5:19 عصر 
    خدا

این چند روزه رو عروسی یکی ار آشنا ها بودم . خیلی چیز ها گیرم اومد

تازه فهمیدم که خدا برای ماها یه بازیچه بیش نیست

تازه فهمیدم که خدا فقط یه حل المسائل

تازه فهمیدم خدا فقط برای زمانی که ما مشکلی داشته باشیم تا وقتی مشکلی نداریم که با خدا کاری نداریم کسی کاری به کارش نداره ، زیاد هنر کنیم ?? رکعت نماز بخونیم و دولا و راست بشیم که بهمون گیر نده ؛ فلانی پس نماز و روزت چی شد؟!!

اما همچین که گیر نداریم و تو خوشی ها غرق شدیم یادمون میره که خدائی هم هست که ماها رو خلق کرده و انتظاراتی به غیر از نماز و روزه ازمون داره .دیروز فهمیدم که ماها فقط تا زمانی با خدا کار نداریم که خوش نیستیم خدا ؟

اصلا یادمون میره که ای بابا ادم حسابی تو برای ماموریت اینجا اومدی ، اون رو فراموش نکنی 

جالی خیلی هامون خیلی چیزها هنوز جانیفتاده.

تو عروسی چه حرامهائی حلال نمی شه و چه حلال هائی حرام.

خیلی هامون تو عروسی ها محرم و نامحرم یادمون می ره.

تو عروسی ها  یادمون میره که همون خدای خالق برای این عروسی هم دستور که راهنمائی های داره

خواسته هایی داره که دوست داره تو شادیهامون هم اون ها رو فراموش نکنیم اولین خواسته که فکر می کنم مهترینش اینه که من هم هستم من ؛ من خدا که تو رو خلق کردم الان هم ناظرتم منو فراموش نکنی لا اقل به یادم باش اگه نتونستی تمام خواسته هام رو اجابت بکنی .

و ما با تمام وقاحت یادمون میره

طرف های ما که اینجوری؛ تو عروسی ها گلایه ها سر به فلک میزنه کی اومده؟کی نیومده ؟ کی چیکار کرد و کی چیکار نکرد !!

ولی کسی یلد خدا نست اصلا از اون احوالی نمی پرسن که هست ؟ نیست؟ راضی هست ؟ راضی نیست؟ و ......



 
نویسنده: کمال خادمی |  چهارشنبه 85 مهر 5  ساعت 5:19 عصر 
    فاطمه


 
نویسنده: کمال خادمی |  چهارشنبه 85 مهر 5  ساعت 5:19 عصر 


 
نویسنده: کمال خادمی |  چهارشنبه 85 مهر 5  ساعت 5:19 عصر 
    گناه

چند سالی ،یعنی دقیقا از ?? سال پیش مسلمان بودن به بزرگترین گناه روی این کره خاکی تبدیل شده است . این گناه از نگاه بسیاری از مردم چنا نا بخشودنی است که طی ?? سال اخیر بیشترین که نه تنها ترین درگیریها بین مسلمانان با اربابان خود خوانده این کره روی داده است .

سال ????میلادی جنگ ایران و عراق به وجود آمد تا دیگر مسلمانان جهان این را بداند که اگر بخواهند دولتی مستقل داشته باشند ، باید چه هزینه ای را بپردازند ونتیجه جنگ ? ساله که هزینه ای حداقل ???? میلیارد دلاری را تنها به ایران تحمیل کرد . چند سال بد از جنگ تحمیلی ایران جنگ اول خلیج فارس پیش امد که نتیجه آن کشته و زخمی شدن عده بسیاز زیادی از مسلمانان و به ویژه شیعیان عراق شد که به دلیل استفاده دولت امریکا از سلاح های اورانیوم دار هنوز هم این اثرات ان دامن گیر مردم عراق است که خود نسل کشی است بس بی رحمانه و کم سابقه. چند سال بعد از آن جنگ بوسنی و هرزگوین پیش آمد که در آن قتل عام مسلمانان به وسیله صربها از یک طرف و بمبارانهای نیروهای ناتو از طرف دیگر بازهم منجر به نابودی مسلمانان و قتل عام انها شد تا از پیدایش کشوری مسلمان و پا گرفتن مستقل مسلمانان در اروپا ممانعت به عمل آید . بعد از ان جنگ داخلی افغانستان را داشتیم که باز هم منجر به نسل کشی دیگر شد تا مسلمانان بداند که از هر مذهب و قشری باشند تا با امریکا و همپیمانانش نباشند محکوم به نابودیند . بعد حوادث ?? سپتامبر پیش امد که سوای ماهیت آن ، بهانه حمل بشتر و بی پروایانه تر را به مسلمانان پیش آورد که نتیجه آن حمل وحشیانه آمریکا وهمپیمانش به افغانستان که نتیجه فلاکت و بدبختی مسلمانان این کشور شد . بعد از افغانستان باز هم نوبت به عراق رسید تا مسلمانان بدانند که مسلمان بودن چه گناه بخشودنی است در نگاه صاحبان خود خانده ی دنیا . چنان بدبختی و فلاکتی دامن گیر این کشور شده است که میانگین کشته های ان در حمله های تروریستی و ادم رباعی به روزانه ??? جسد می رسد. واین سوای نسل کشی ?? ساله در فلسطین اشغالی و جنگهای همیشگی دارفور سودان و لبنان است . نمی دانم این نسل کشی های اشکار تا به کی ادامه خواهد داشت ؟

راستی تا به کی؟

تا به کی داغ مسلمان بودن را به پیشانی داشته باشیم ؟ تا به کی باید زنانمان به جرم اعتقاد به آخرین فرستاده خدا باید مورد تجاوز خوک خواران عالم قرا بگیرند . تا به کی این جمعیت ?.? میلیاردی مسلمان وجود شناسنامه ای داشته باشند و نتوانند حتی از خون پاک همدینان خود دفاع کنند . و

وای به حال ما که باید جواب گوی خون همه مسلمانان مظلوم عالم باشیم اگر کوتاهی کرده باشیم که کرده ایم .



 
نویسنده: کمال خادمی |  چهارشنبه 85 مهر 5  ساعت 5:19 عصر 

دیشب فیلم ارتفاع پست ساخته ابراهیم حاتمی کیا را دیدم . اصلا نمی خوام به نقد فیلم بپردازم که آب در هاونگ کوبیدن است . ولی یه دردی چند ماهیه رو دلم نشسته که می خاوم اون رو بنویسم .

بعد از ? سال دفاع مقدس و وقتی که آبها از آسیاب وایستاد و دیگه نخود نخود هر که به خانه خود شد . خیلی از این فیلم سازها و کارگردانها و نویسنده ها از ینگه دنیا هائی که توش قایم شده بودند اومدند بیرون . بعد گفتند ما چیکار کنیم ؟ بیایم یه فیلم هائی برسیم که تو اونها بعضی اتفاغ ها می افته و بعضی افراد جور  و ناجور هستند . گفتند که این افراد جور و ناجور رو ولش کنیم و بچسبیم به جونها که اونها هم تعداشون بیشتر و هم دردشون به درد ما اهل سینما نماها نزدیکتره . بعد رفتند و رفتند و گشتند یه سری جون رو هم پیدا کردند که خیلی داغ به دل بودند از دست این دولتی ها و دولتی نما ها دلشون خون بود و خون . یکی شون با دوست دخترش می خواست فرار کنه .یکی شون به خواستگاری پسر ها می رفت تا شوهر پیدا کنه . یکی شون نون شب نداشت . یکی شون باباش مریض بود و مامانش بدبختی می کشید و یکی شون می خواست بره خارج پیش پدر و مادرش و برای خروج اجازه نامه شوهر رو می خواست و یکی شون تو بدبختی بین چند نامرد مثل باباش و شوهرش گیر کرده بود . یکیشون رو تو پارتی گرفته بودند و یکیشون عاشق یه زن شوهر دار شده بود . خلاصه جوون زیاد بود تو این مملکت که هر کدوم دغدغه خاص خودشون رو داشتند . 

برای هر کدوم از اینها فیلمهائی ساخته شد تا هم یه پولی به جیب سازندگان بره و هم این جوونها دلشون خوش باشه . ولی تو سینمای بعد از انقلاب جونهائی از این مملکت به طور کامل به فراموشی سپرده شدند  که انگار اصلا از همون اول وجود نداشتند جوونهائی که خیلی ها شون حتی به نان شب هم محتاج بودند و دم نزدند . خیلی هاشون حناهای تهمت و سرخی انواع و اقسام فحش ها رو به خصوص بعد از ?خرداد به جون خریدند در حالی که به هیچ نهاد و سازمانی وابستگی نداشتند بجز انقلاب و راهبراش .به جز اهداف و دغدغه های اون دغدغه و اهدافی دیگری نداشتند و چه خون جگر ها خوردند تا این انقلاب به دست نا اهلان نیافتد و ... ولی به چشم هیچ فیلم سازی نیومدند ،ولی هیچ فیلم سازی در صدد معرفی و شنا ساندن دغدغه این جوونها نبود و نخواهد بود . چرا ؟

جونهائی که هم ریش داشتند و هم نداشتند و لی عقده ای نبودند تا عقده شون رو سر بعضی ها خالی کنند . جوونهائی که هم رانت خواری و اختلاص بعضی آقازاده نماها دلشون رو خون می کرد و هم دین فروشی بعضی از این روشنفکر نماها . ولی اصلا کسی برای اونها فیلم نمی ساخت . اصلا کسی برای اونها دغدغه نداشت نمی دونم چرا ؟ چرا؟

چرا؟

چرا؟

و لی این جوونها دلشون رو به آقاشون خوش کردند و می کنند .

اینان فراموش شدگانند و چه فراموش شدگانی و چه زمان به یاد خواهند آمد .  آن هم چه زمانی

 



 
نویسنده: کمال خادمی |  چهارشنبه 85 مهر 5  ساعت 5:19 عصر 
   
این شعر از خودمه



 
نویسنده: کمال خادمی |  چهارشنبه 85 مهر 5  ساعت 5:19 عصر 
    نرگس2

شنبه ?? شهریور مصادف بود با پخش آخرین قسمت سریال پر بیننده نرگس که از حق نگدریم سریال در خور توجه ای بود . ولی پایان آن زیاد به حقیقت نزدیکی نداشت ؟

چرا ؟ این سنت خداوند نیست که تمام کسانی را که راه خطا می روند در این دنیا به سزای اعمالش برساند و او را نادم پشیمان کند . چه بسارند مردمانی که هر روز بدتر از دیروز گناه می کنند و خدا حتی خم هم به ابرو نمی آورد . چه بسیارند کسانی که با وجود اسرار بر گناه توفیقات زندگی مادیشان هر روز بیشتر می شوند .

راستی اگر خدا می خواست در این دنیا سزای کار افراد را به انها بچشاند گمان نمی کنم دنیا تا به کنون دوام داشت . اگر خدا می خواست هر بدی را با سر به زمین بزند که دیگر خدا نام نمی گرفت . او خداست با سنتهای خاص خودش . شوکت در این داستان نمونه ای از بهترین سنت های خداوند بود که در این دنیا سرش به سنگ بود و چه بسیارند شوکت هائی که خدا روز به روز بر بازارشان می افزاید و خود نمیدانند . ولی وای به روزی که بمیرند که ...

 



 
نویسنده: کمال خادمی |  چهارشنبه 85 مهر 5  ساعت 5:19 عصر 
    امت
یه شعر دیگه از اشعار خودم نظر یادتون نره  بیشتر عرض حالی است خدمت نبی اکرم (ص) و درد دلی با ایشان

یا محمد(ص) اینک مسلمانان درو غین راببین

بر قلبهاشان خدایان دروغین را ببین

هر کسی از بهر خود خدائی ساخته

بهر وصل خدایش رهی پرداخته

خدای آن یکی نا مش لیلا بود

این یکی بهر شیاطن شیدا بود

خدای آن یکی میز و صندلی ست

این یکی را حساب بانکی اش ولی ست

آن یکی سجده بر ریاست می کند

این یکی در رکوعش هم سیاست می کند

آن یکی بر سینه سنگ مدرک می زند

این یکی بر قرآن هم مهر شک می زند

این خدایان را کی خدائی لایق است

تا به کی بین خدایت این هوس ها عایق است

قرآن را بر سر نیزها پرپر می کنند

از خون عاشقان برگ برگش را تر می کنند

تفسیر آیاتش را تاویل راءی خویش می کنند

گر بخواهند آیاتش را کم یا که بیش می کنند

قرآنت را بر لب تاقچه ها بنهاده اند

چون مترسک بر سر باغچه ها بنهاده اند

تا کشت دنیاشان ایمن شود

مهیای برداشت اهریمن شود

وقت مرگ از قرآنت یادی کنند

بر سر مرده ها با قرآنت فریادی کنند

انا لله و انا الیه الراجعون

این شکم ها پر زخون است پر زخون است پر زخون

امتت بعد  تو شق القمرها می کند

با علی در رکوعش اتمام دعوا می کند

پاره ات را در کوچه ها سیلی زنند

کین خیبر را بر رخ نیلی زنند

بهر سبط اکبر هر چه من نالم که است

در بیوفئی یاران مشهور عالم است

سبط اصغر را در کربلا سر می زنند

کنون هم با گناهان نیش به پیکر می زنند

هر طرف را بنگری افتاده قرآن پاره ای

ترسم بر حجت (عج) هم کنند فکر چاره ای

نقش عترتت در جامعه وارون شده

بر خاک دنیامان نقششان بارون شده

تا نبارند امت را نیست غمی

 ندارند بهرشان ارزش درهمی

 به درد های این یکی درمانند و دوا

بهر آن یکی قرض ها را می کنند ادا

به باغ این یکی به گلکاری می روند

ز بهر آن یکی به خواستگاری می روند

به گناه این یکی شفیع روز محشرند

به جان آن یکی چون سپر بر پیکرند

این نقش ها کی شایسته آل علی است

آن علی کو عاشقان را عشق و ولی است

ای (صبح) بعد مرگت از خدا شاید نبینی هیچ کار

چون خدایان دنیایت بیشمار است بیشمار است بیشمار

 



 
نویسنده: کمال خادمی |  چهارشنبه 85 مهر 5  ساعت 5:19 عصر 
<      1   2   3   4      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نفاق
[عناوین آرشیوشده]